سلام..............گفتم خودم برات آستین بالا بزنم یوسف جان...حق انتخاب داری...هرکودومو خواستی فقط لب تر کن...ناشکری نکن ...کل اینترنت رو گشتم تا اینا رو جستم......................هانی هستم......................مرسی
نظرات شما عزیزان:
باقر 
ساعت0:57---16 مهر 1394
دانلود جدیدترین برنامه و بازی کامپیوتر و اندروید و ایفون،آهنگ و فیلم
yousef 
ساعت23:14---4 مرداد 1394
سلام :
حالا سعی کنین که به وبلاگ خود یوسف نیایینا! چون وبلاگی پر از غمو غصه نوشتم و نمیخوام شما رو ناراحت ببینمتون. دوستای داداشم هانی برای منم داداشای خودمن. هیچ فرقی ندارید همتون داداشای مهربون خودم هستین.
راسی داداش آرین ، داداش هانی در مورد معرفت تو در روز مادر بهم گفت که چه کار ارزشمندی براش انجام دادی . من خیلی از این معرفتت خوشم اومد داداشی. بخدا خیلی مهربونی تو. اونروز قلب هانی رو بدست آوردی . من خیلی ازت تشکر میکنم داداش آرین. از داداش آریا هم تشکر میکنم که داداش خوب و مهربونی مثل آرین داره. درسته ، هانی میگه آرین شلوغه ولی قلبش صافه صاف. حالا در مورد داداش آریا بهم چیزی نگفته ولی من میدونم که داداش آریا خوش قلب ترین انسان روی زمینه.
کجایین شماها بیایین نظر بدین دیگه..gif) .gif) پاسخ:آرین خیلی پسرشلوغیه عین خودم..آریا فلاکس بالاس...زاگرس که آروم گروهه ولی یه آتیشایی به پا میکنه بیا و ببین...سارا که آبجیمونه ترشیده مونده رو دست باباش....داره واسه خودش دکتر میشه ..فوقش بیاد ماهارو آمپول بزنه فشارمونو بگیره....من عمرن برم زیردستش....مگه ازجونم سیر شدم..بقیه بروبچ هم میان یواش یواش...حالا عجلت چیه...داداشی گلم...وبلاگ تو هم یادشون میدم بیان یه کم چیز یاد بگیرن ..حالشو ببرن.......
yousef 
ساعت21:11---4 مرداد 1394
سلام شماها کجایین پس داداشای گلم. منو داداش هانی هر شب میاییم اینجا. امشبم منتظرتون هستم اگه بیایین خوشحال میشم..gif) .gif) پاسخ:میان داداشی....حتما میان..بجز سارا بقیشون با محیط مجازی غریبن....درست میشه...میان...
سارا 
ساعت15:21---4 مرداد 1394
سلام جادوگرچشم آبی من میبینم بساط جادوگری پهن کردی عروسک آجی بیشترشونو خوندم عالی بودعزیزدلم ولی باورم نمیشه ایناروتونوشته باشی تااون شعروکه همیشه برام نخونی باورم نمیشه ولی اماخوشکله همه دختراکه اینجوری نیستن درضمن این یوسف کیه که زاگرس میگه؟ پاسخ:علیک سلام ساراجون...همچین گفتی جادوگر یه لحظه خیال کردم سوار جارو پرندمم دارم دنده میدم....ممنون که بیشترشونو خوندی...سعی کن همشونو بخونی...آره ..همه دخترا که اینجوری نیستن...ولی بدون تو جزو اون دخترایی که اینجوری نیستن نیستی....من میدونم تو رو دست بابات میمونی...یوسف؟...خودش میاد دیگه...و اما شعر که باور کنی من منم................سارا دیونه تو چمودنه درش بیاری آواز میخونه عربی میخونه کوردی میخونه لری میخونه فارسی میخونه خارجی میخونه همه چی میخونه همش میخونه همیشه میخونه......حالا باورت شد؟؟...بعدا حضوری برات به آهنگم میخونم ........ممنون که اومدی...بازم بیا....
زاگرس 
ساعت15:13---4 مرداد 1394
سلام هانی برادر زیبایم داستانهایت راخواندم خیلی خنده داربودندالبته میگویم من ازاین به بعدمی آیم ولی یوسف برادرت کجااست؟من بایوسف دوست هستم خداحافظ میبوسمت مثل همیشه پاسخ:و سلام بر تو ای برادر مهربانم ای زاگرس ای دوست....از تو سپاسگزارم که این نوشته ها را خواندی ..کار بسیار پسندیده ای میکنی که تصمیم داری بازهم بیایی ..یوسف برادرم می آید نگران نباش...همین دوروبرهاست جای دوری نیست...او هم باتو دوست است و سراغت را ازمن میگیرد...درضمن آبرویمان را بردی بااین کامنت نوشتنت...انگار باز هم باید برایت جلسه توجیهی برگزار کنم...من هم میبوسمت مثل همیشه..ملالی نیست جز دوری شما...موفق و موئید باشید است.
|