مارا از شیطان نجات بده سلام به دوستای گلم ...عزیزای خوشکلم...خوب...این بارچهارمه که دارم اینو مینویسم..همش میپره..وبلاگ منه دیگه..هههه...یه ضدحالایی میزنه بیا ببین..کشته منو ناموسن...خوب..اینی که میخام بنویسم مال ده سال پیشه...موقعی که دو سالم بود؟؟..ای بابا...خوشبختانه این مال من نیست..مال سارا خانومه..همون خانوم خانوما که میاد اینجا نظرای
خوشکل موشکل میده..و بانظرات قشنگش به اینجا طراوت بهاری میده..خوب..همون خانوم خانومایی که الان24سالشه و داره پزشکی میخونه..خانوم دکتر...خوب..اونموقه که این اتفاق افتاده ایشون 14 سال و خورده ای داشته...یه شب توی خونه تنها بوده با داداشش آقا زاگرس دوست خوبم...اقازاگرس اونموقع دوسال داشته...مخلصیم زگی جون...خوب..
اونشب توی خونه از یه چیزی خیلی میترسه..خییییلی میترسه..بعد...چون اطرافیانش بهش گفتن موقعی که توی خطر بودی و کسی نبود که کمکت کنه میتونی به پلیس اعتمادکامل داشته باشی...خوب..اونم شیرجه میزنه روی گوشی و به پلیس110زنگ میزنه..خوب..(علو پلیس110؟)..(بفرمایی مرکز پلیس110 درخدمت شما هستیم)خوب..(علو من خیلی میترسم یه چیزی منو خیلی میترسونه)...خوب..(لطفاآرامش خودتونو حفظ کنین و آدرس کامل و اسم و فامیل دقیقتونو بهمون بدین)..خوب سارا خانم هم همینکارو میکنه....چنددقیقه بعد پلیس110آژیرکشون میاد دم خونشون و ساراخانوم درو براشون باز میکنه...یه درجه دار مسلح و دوره دیده و دوتا سرباز گردن کلفت و ورزشکار و کلا کمربند مشکی..میرن داخل..بعد از سارا میپرسن کی تو رو ترسونده...کجاس؟...بعد سارا بهشون میگه توی اتاقه و اینا..بعد درجه داره میره پشت در اتاق و میگه(این پلیسه که داره باهاتون صحبت میکنه لطفا خودتونو تسلیم کنین وگرنه مجبوریم به زور متوسل بشیم)خوب مزنون خطرناک به اخطار پلیس توجه نمیکنه و پلیس میره داخل اتاق ولی کسی توی اتاق نبود که...بعد به سارامیگه(دخترم اینجا که کسی نیست)..سارامیگه(چرا هست)بعد باانگشت به سقف اشاره میکنه...بله...یه سوسک دسشویی..همون موجود چندش آوری که جون میده واسه نبرد دمپایی...هههههههههههه....خوب..آخه پلیس به این دختر چی بگه...بعد پلیس با یه پارچه سوسک رو از سقف میندازه پایین و با پوتین لهش میکنه...خوب..سارامیترسه به لشه سوسک دست بزنه....یکی از سربازا سوسک رو میگیره و میندازه تو سطل آشغال..ایعععععع...خوب..بعد درجه داره بی سیم میزنه..(سبحان یک ...مرکز..خیشششششش)...(خیششششش مرکز بهگوشم خیشششششش)...(مرکز مستحضر باشید..ماموریت با موفقیت انجام شد..منتظر اوامر شما هستیم خیشششششش)...(خیشششش..سبحان جان خسته نباشید..به گشت زنی خودتون درسطح شهر ادامه بدین خیششششش)...خوب...ببینین بچه ها..نیروی پلیس بخاطر ما باهر موجودمزاحمی مبارزه میکنه ..میخاد یه سوسک باشه میخاد یه جنایتکار خطرناک باشه میخاد هر کثافت دیگه ای باشه...خوب...بنظر من پلیسا انسانهای بزرگی هستن چون درقبال یه دستمزد معمولی جون خودشونو و سلامتی خودشونو به خطر میندازن...فداکاری ازین بزرگتر هرکی سراغ داره خبرم کنه...خوب..بچه ها هرموقع مشکل جدی داشتین میتونین به پلیس اعتماد کنین........و....ایستاده بود همچنان خیره در خورشید..پادشاهی که هیچ قلمرویی نداشت.....هانی هستم.....مرسی
نظرات شما عزیزان:
سوم شخص مفرد 
ساعت14:50---14 شهريور 1394
حالا خودت از کدومشون بیشتر میترسی؟پلیسا یا جنایتکارا یا سوسکا؟؟؟ پاسخ:هنوز در موردش فکر نکردم
زاگرس 
ساعت23:08---13 شهريور 1394
سلام بهترین دوست دنیا این رو شنیده بودم خیلی ولی خیلی خوب بود که نوشتی هانی.به آقای یوسف سلام برسون خداحافظ پاسخ:سلام زگی جون ..من کجام بهترین دوست دنیاس؟...من مینویسم تو فقط بخند عزیز خودم...باشه؟...
سارا 
ساعت23:04---13 شهريور 1394
سلام داداش خوشکلم بالاخره کار خودتو کردی خرکوچولو؟اونموقه من خیلی از سوسک میترسیدم ولی الان بیشترمیترسم.خیلی قشنگ مینویسی.بهشت خداراباورمیکنم وقتی که تورامیبینم حتی از دور.به آقایوسف هم سلام مخصوص برسون عزیزدلم.اینقدم خودتو اذیت نکن خاله نسا حالش خوب میشه پاسخ:سلام سارایی...منکه اجازه گرفته بودم که...ممنون که بهم روحیه میدی...باشه به یوسف هم میرسونم سلامت رو...بخاطر مامان خاله خیلی نگرانم خیلی پاسخ:راستی ساراجون...حالا که اینقده سوسک دوس داری چنتا ترول خوب دست اول اختراع میکنم درمورد سوسک ...نگاکن حالشو ببر
مليكا 
ساعت15:19---13 شهريور 1394
سلام موسيو
خخخخخ
خععلي باحال بود.gif) پاسخ:سلام پرنسس..ممنون که اومدی...منم زیاد میام وبلاگت ..مطالب جالب و غافلگیرکننده ای میزاری...ای ول
|